13 سال تهاجم فرهنگی غرب با ما چه کرد؟
هرچند تمام ملتهای ضعیف درطول تاریخ شلاق ستم جباران و ستمگران را بر گرده خود احساس کرده و میکنند اما در این میان برخی از ملتها بیش از دیگران مورد تاختوتاز قرار گرفتهاند که ملت مظلوم ما افغانستان از جمله آنها است.
اکنون نیز جهانیان شاهد هستند که مردم مسلمان و زجرکشیده وطن ما بیش از سه دهه است با انواع مشکلات و محرومیتهای ناشی از توطئههای قدرتهای بزرگ از قبیل جنگ، ناامنی، آوارگی، ترور و از همه دردآور «تهاجم فرهنگی» دشمنان اسلام روبرو هستند، هجمهای که دین، فرهنگ و ارزشهای والای الهی و انسانی آنان را مورد هدف قرار میدهد.فغانستان در سال 2001 میلادی با لشکرکشی کشورهای غربی و در راس آنها آمریکا که براساس مصوبه کنفرانس «بن» در قالب نیروهای آیساف به کشور ما یورش آوردند، از زیر یوغ طالبان رهایی یافت و مردم مسلمان ما امیدوار شدند که دیگر زمان درد و رنج آنها به پایان رسیده و خورشید طلایی آزادی و پیشرفت از پشت قلههای «پامیر» و «هندوکش» سربرآورده است تا بر تن سرد و بی رمق این ملت رنجدیده بتابد و افغانستان عزیز را با پرتو زرین خود به سوی وادی وسیع ترقی و رفاه رهنمون شود.
گرچه مردم بعد از فروپاشی حکومت طالبان با تلاش، همت و درایت خود در برخی از زمینههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و غیره تحولات مثبتی را تجربه کردهاند اما با کمال تاسف شاهد هستیم که مردم به رغم گذشت 13 سال از ورود ناجیان غربی به سرزمینشان همچنان در دریای مواج مشکلات و محرومیتها غوطه ورند تا جایی که هم اکنون نیز مردم بسیاری از شهرها حتی از داشتن امکانات اولیه زندگی مانند برق، آب آشامیدنی، بهداشت و.....محروم هستند.
بنابراین، لشکرکشی ناتو و آمریکا غیر از تغییرات صوری و ظاهری محدود در برخی از زمینهها، دستاورد خاصی برای افغانستان نداشته است زیرا جنگ، ترور، ناامنی و فقر همچنان گلوی شهروندان کشور را میفشارد.
البته اگر پیشرفت و ترقی را در چیزهای دیگری غیر از کسب دانشها و مهارتها، تامین وسایل امنیت و رفاه، تقویت بنیه اقتصادی و خودکفایی و... جستجو کنیم پس باید اذعان کرد که افغانستان اکنون در اوج قلههای ترقی قرار دارد زیرا نیازهای ضروری و اولیه مردم نه فقر زدایی و تامین بهداشت و.... که چیزهای دیگری مثل شبکههای ماهوارهای و غیره است که تا کنون بخوبی تامین شده است زیرا بعد از آمدن غربیها بود که افغانستانیها دارای دهها و صدها رسانه و شبکههای دیداری و شنیداری و ماهوارهای که عمدتاٌ در راستای منافع فرهنگی غرب است، شدند.
از سوی دیگر در زمینه بازسازی کشور نیز باید گفت که برخی از هوتلها و ساختمانهای مسکونی و برجهای تجاری و غیره نیز مغایر با فرهنگ ملی و دینی مردم و به منظورتخریب نظام فرهنگی آنان در بسیاری از شهرهای این کشور به ویژه کابل ساخته شده است.
با نگاهی به برنامههای به اصطلاح فرهنگی فرهنگی اکثر شبکههای تلویزیونی نوپا در افغانستان شاهد ترویج فرهنگ لیبرال دموکراسی غرب هستیم که در تضاد آشکار با آموزههای اسلام و فرهنگ اصیل و سنتی مردم افغانستان قرار دارد.
تردیدی نیست که این گونه برنامهها هرچند زیر پوشش ثقافت و فرهنگ و با عنوان برنامههای فرهنگی منتشر میشود اما به ویژه در شرایط کنونی که مردم در محاصره مشکلات گوناگون قراردارند هیچ دردی ازدردهای آنان را دوا نمیکند.
مطلب قابل ذکر دیگر در راستای تلاش غرب برای نابود کردن فرهنگ ملی و اسلامی ما، تبلیغ مسیحیت است که همزمان با ورود نیروهای آمریکایی و ناتو به افغانستان آغاز شد.
هرچند این پدیده با واکنشهای تند تودههای مسلمان کشور مواجه گشت اما به نظر میرسد آن دسته ازگروهها و سازمانهای غربی که با اغراض خاصی به دنبال این قضیه هستند، همچنان در تلاشاند شرایط را به گونهای تغییر داده و بستری فراهم سازند که به آسانی بتوانند با شدت بیشتری به تبلیغ مسیحیت در ولایات مختلف بپردازند.
آنها تبلیغات خود را به شیوههای مختلف دنبال و مسیحیت را به عنوان دین برتر و مورد علاقه مردم افغانستان معرفی کردهاند تا جایی که حتی خانم «رولا عبدالغنی» همسر اشرفغنی احمدزی معتقد است اگر مسیحیت برای بانوان افغانستان تشریح شود نیمی از آنها به دین حضرت عیسی(ع) میگروند.
حال باید به انتظار نشست و نگریست تا غربیها در سالهای انتهایی حضور خود در خاک وطن ما چگونه و از چه طریقی اهداف فرهنگی خود را پایهگذاری کرده و تلاش مذبوحانه خود برای به انحطاط کشاندن فرهنگ اصیل مردم مسلمان افغانستان را ادامه میدهند.